به مناسبت هفته گرد روز دانشجو!!!

ساخت وبلاگ
میگن مورچه چیه که کله پاچه داشته باشه! الان هم روز دانشجو چیه که بخواهیم براش هفته گرد بگیریم. با این حال، این مطلبو میخواستم روز دانشجو بنویسم که نشد...

روز دانشجو که می شود شور و حال تازه ای در همگان و به ویژه دانشجویان پدید می آید. شاید این موضوع ناشی از در تکاپو بودن برای «به خیر» گذراندن این روز است. از دانشجو گرفته که می خواهد بگوید من فعال هستم، پس هستم تا مسئولان که می خواهند خودشان را پاسخ گو نشان دهند. اما این روز هم به مانند روزهای دیگر می گذرد و تنها نشانی از آن در تقویم می ماند. هر چه نباشد روز 16 آذر تنها یک روز است و 364 روز دیگر از سال هم روزهایی هستند که اگر سازوبرگش آماده باشد باید دانشجو را دانش جو سازد.
روز دانشجو باشد و از استاد راهنمایش یادی نشود. یکی از گرفتاری های بیادماندنی دانشجویی، دیدارهایی است که با استاد راهنمای خود دارد. «یک هفته که درگیر کاری بودم، یک هفته هم داشتم خودم را گرم می کردم تا به شرایط اوج آمادگی برگردم (برای مسابقۀ فوتبال چیزی نمیگم منظورم آمادگی برای مطالعه و پژوهش بود!)، یه هفته هم طول کشید که مقاله ای رو خوندم، یعنی با این شمارش نزدیک به سه هفته ای میشه که هنوز پیش استاد راهنمام نرفتم! "خدا به خیر کند"، جمله ای بود که با خودم گفتم. امروز سرانجام دل رو به دریا زدم و تصمیم گرفتم که برم و هر گونه شده استادم رو ببینم. حدود ساعت 11 بود که به دفترش رفتم با استرس تمام در زدم. این داستان در طول انجام پایان نامه همچنان ادامه دارد...». بیشتر دانشجویان لحظات پر فراز و نشیب دیدار با استاد راهنمای خود را فراموش نمی کنند که گفتند جور استاد به ز مهر پدر! به هر حال، همۀ استادان با این آرمان که شاید تأثیری بر روح دانش جویی بگذارند دانشجو را تنها به مرزهای دانش می فرستند. اما چه می شود کرد که یک سر است و هزار سودا.
جستن دانش به مانند پازل هزار تکه ای است که شاید در نگاه نخست یک سرگرمی به شمار آید ولی انجام آن نیازمند انگیزه، تاب، و توان است تا تمامی تکه های آن در کنار هم قرار گیرند و تصویری کامل را ارائه دهند و همین دوگانگی اصلی را به وجود می آورد. اگر بخواهی به فکر آینده باشی باید یک دانشجوی دانش نجوی باشی تا وقت کافی برای زندگی و یا دست کم فراهم سازی بستری برای آن داشته باشی و  اگر بخواهی دانش جوی «خوب» باشی باید از بند زندگی و پیش نیازهای مادی و معنوی آن رها شوی و خود را در جریان اگر و شایدهای آینده قرار دهی. البته در این موضوع نمی توان گفت مقصر کیست یا حتی چیست. ولی چه می شود کرد که از سی سال عبور می کنی ولی هنوز در حال در جا زدن در دانش جویی هستی، آن وقت است که به خود بگویی فایدۀ دانش جو بودن در چیست؟ این چالشی است که همه از دانشجویان گرفته تا مسئولان با آن روبرو هستند و به عنوان نمادی هم که شده روزی را برای یادآوری آن در نظر گرفته اند تا پرچم دانش جویی را بالا نگه دارند، براستی آیا یک روز برای فکر کردن به این موضوع کافی است؟
اینها را گفتم تا مقدمه ای بچینم! برای تبریک گفتن به همه به ویژه دانشجویان و استاد راهنماهای آنها. به هر روی، با کمی پشتیبانی، پرچم روز دانشجو همیشه بالا می ماند. اما برای روزهای پیش و پس آن باید اندیشه ای کرد.

پ.ن.: البته امسال زحمت کشیدند و نامه و هدیه ای را به مناسبت این روز به دانشجویان دکترا دادند! هر چند ناچیز بود ولی به هر حال جوابگوی یک روز خاص دانشجو بود و از این بابت از استاد راهنمایم سپاسگزارم که این کار را عملی ساخت.


برچسب‌ها: روز دانشجو, استاد راهنما
نوشته شده توسط دکتر میم در 11:34 |  لینک ثابت   • 
دکترا و من...
ما را در سایت دکترا و من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 8phdandmee بازدید : 210 تاريخ : پنجشنبه 19 مرداد 1396 ساعت: 1:22