پیش پیش دفاع!

ساخت وبلاگ
خب، هر درودی یک بدرودی دارد. پس از سال ها تایپ کردن و جهد و کوشش در راه علم و رساله، سرانجام مجوزهای لازم برای آغاز فرایند دفاع داده شد. نخستین موضوع نیز تعیین برگزاری یک جلسۀ ساختگی پیش پیش دفاع از سوی استاد راهنما برای گرم شدن پیش از پیش دفاع و دفاع اصلی بود!!! پیشنهاد این جلسه احتمالا به واسطۀ شناخت کامل و وافر استاد از من بوده است. چرا که تا دیشب مشغول آماده سازی فایل ارائه بودم و حتی وقت نکردم چیدمان درستی را برای ارائه برنامه ریزی کنم. داشتم با خود فکر می کردم که اگر این موارد در شب جلسۀ اصلی می افتاد باید چه خاکی را بر سر رساله می ریختم؟!
خب، خدا رو شکر، جز سوتی های معمول و البته چند صفحه کامنت برای ویرایش برخی از صفحات رساله و تغییر بیشتررررر ارائه نکتۀ خاصی پیش نیامد! به همین هم راضی بودم. جلسۀ مثبتی بود که گاها با نکات منفی در آمیخته بود. به هر حال، تلنگری به من برای آماده شدن بیشتر برای دفاع بود. هر چند تبدیل کار این چند سال به عصاره ای یک ساعته به مانند آب سردی بود که گذر زمان را در این مدت به من یادآوری ساخت و هنوز هم در کف سال های دور از خانه هستم!

متن ایمیلم برای دعوت دوستان به پیش پیش دفاع:
خوشحالم که از برگ نخست دفتر دانشجویی همراه شما عزیزان بودم. در این سال ها با دوستان زیادی خداحافظی کردم. اکنون من نیز کم کم باید بخش خود را به سرانجام رسانم. به خواستۀ استاد راهنمای گرامی، پیش از آغاز فرایند دفاع و پیش دفاع، لازم است رساله در یک جلسۀ دوستانه ارائه شود تا با قدرت بیشتری در دفاع حضور یابم. بنابراین همۀ شما عزیزان را به جلسه ای که نام آن را پیش پیش دفاع نهاده ام دعوت می نمایم. امیدوارم این جلسه، با حضور گرم شما دوستان آغاز مناسبی برای پایان کار من در این دوره باشد.  

پ.ن. «خب» گفتن اول متن نیز برای خود ماجرایی دارد. امروز درست در شروع ارائه، برای این که اعلام کنم آماده ام، گفتم «خب، رساله را ...» و در همین زمان بود که استاد مچم را گرفت و گفت این خب اول برای چه بود. دیگه خلاصه از همان ب نخست ارائه حالم گرفته شد!


برچسب‌ها: دفاع, استاد راهنما, دوستان, استرس
نوشته شده توسط دکتر میم در 19:45 |  لینک ثابت   • 

دکترا و من...
ما را در سایت دکترا و من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 8phdandmee بازدید : 225 تاريخ : پنجشنبه 26 بهمن 1396 ساعت: 1:21