و اما جلسه پیش دفاع...

ساخت وبلاگ
بذارید یه خورده اولش جو بدم تا خوب برید تو حس! نمی دونم چقدر اهل فیلم یا رمان هستید. ولی تصور کنید که یه زمان طولانی داشتید خودتون رو به آب و آتش می زدید تا از دست موجودی چند لایه و به شدت بزرگ فرار کنید. موجودی که ساخته و پرداختۀ ذهن خودتون هم هست. حالا زمانی رسیده که باید باهاش روبرو بشید. تو یه اتاق سرد و تاریک، گوشه ای کز کردید. همین طوری دارید تو حال خودتون سیر می کنید که یه دفعه، دینگ دینگ، به شما ندا می رسه که بالاخره وقتشه، همه چیز یه لحظه متوقف میشه و شما هم خیره به در:
«از شما دعوت می‌شود در جلسه پیش‌دفاع رساله دانشجو میم در روز شنبه 14/11/1396 ساعت 10 تا 11 حضور بهم رسانید.
موفق و شاد باشید
مدیریت آموزش»
اگه نمی دونید چه حسیه، پس بذارید آروم بهتون بگم تا صدامو نشنوه! دارممممم از استرس می میرممممم. نمی دونم چرااا. یه لحظه قلبم نزدیک بود بایسته، انگشتم روی موس و نگاهم به مانیتور خشک شد. با این که یه جلسۀ آزمایشی هم همین هفته داشتم و منو امیدوار کرد، ولی از زمانی که ایمیل جلسۀ پیش دفاع رو خوندم دارم می لرزم! شاید برف و سرمای این چند روزه هم بی تأثیر نباشه! ولی ... ولی حتی فکر کردن بهش هم ترسناک و دلهره آوره. از روبرو شدن، نتیجش، نگاه ها، و مهمتر از همه، از آینده. همه چیز الان برام تاریک و مبهمه. وای که برم خودمو گرم کنم...
برچسب‌ها: استرس, دفاع, تغییر
نوشته شده توسط دکتر میم در 15:41 |  لینک ثابت   • 

دکترا و من...
ما را در سایت دکترا و من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 8phdandmee بازدید : 216 تاريخ : پنجشنبه 26 بهمن 1396 ساعت: 1:21